سرنوشت آزادی بیان، مردمسالاری و جامعه مدنی چه خواهد شد؟

نوشته: محمد داود سیاووش
- اگر چشمه های فند بخشکند
- اگر معاشات مأمورین مدنی قطع شوند
- اگر تیم حاکم به آزادی بیان ، مردمسالاری و ارزش های مدنی پشت کند
- اگر قدرت های مطرح بین المللی طرز زندگی قرون وسطایی را به افغانها پیشنهاد کنند
در یک نگاه گذرا چنان به نظر میرسد که بازار نهاد های مدافع آزادی بیان، مردمسالاری و جامعه مدنی تا وقتی گرم خواهد بود که موتر های آخرین مدل، معاشات بلند و کورس و بورس و حضر و سفر با دولتمردان و در سایه آنان وجود داشته باشد و تا وقتی ادامه خواهد یافت که حکومت این طرز زندگی را تائید کند و قدرت های مطرح بین المللی با آن موافقت نشان دهند، اما اگر کسی از انگلستان گفت که طرز اداره کشور باید به شکل سنتی صورت گیرد و یا اگر کسی از ایالات متحده گفت که ما دموکراسی را در افغانستان عملی نمی کنیم، یا اگر کسی از جرمنی گفت که باید این طرز تفکر کنار گذاشته شود، در فردای آن نهاد های مدنی و آزادی بیان چون پوقانه هوایی انفجار نموده نابود خواهند شد، در حالیکه اگر به کنه مسأله و عمق عدالت خواهی و حقیقت گویی آزادی بیان و ارزش های مدنی نظر اندازیم، بسیاری این ارزش ها حتی قبل از تولد شان در غرب در افغانستان وجود داشته اند، در دوره کنیشکای کبیر بنابر اصل ارج گذاری به نظر مردم نهصد تن را در شورای کشمیر گرد آورده در طریقه مذهبی شان تغییر آوردند و تا حدی به آن فیصله ها ارج گذاشتند که آنرا در لوحه های مسی نوشته در محلی در بگرام نگهداری میکردند.
زیمر محقق جرمنی به این باور است که شاه در آریانای کهن توسط مردم انتخاب میشد. حتی در سده های نه چندان دور حافظ شیرازی به صراحت میگفت «دست از طلب ندارم تا کام من برآید» و مولانا به پادشاه عصر میگفت «ترا شبانی فرمودند گُرگی میکنی» به همینسان در گلستان سعدی، دیوان ابو عبید زاکانی، دیوان سنایی و عطار اظهارات شدیدی بر علیه حاکمان ظالم وجود دارد، فکاهیات منسوب به ملا نصر الدین و ضرب المثل های نیشدار در فرهنگ عامیانه مردم، حاکی از اشکال اظهار نظر مخالف شان در شرایط استبداد میباشد.
آنچه در این مقال به آن میپردازیم اینست که هرگاه فرضا تمام دریچه های زندگی مدنی و آزادی بیان را تیم حاکم به نام اینکه مخالف با ارزش های افغانی و... است ببندد و با تدویر یک گردهمایی نمایشی به اشتراک چند هوادار و طرفدار زندگی بربری مواد قانون اساسی را تغییر داده به این ارزش ها نقطه پایان گذارند، آیا در ساختار های موجود کسی پیدا خواهد شد که مقابل آن نه بگوید؟
طوریکه دیده میشود متأسفانه در بسیاری از این نهاد ها و رسانه های آزاد به کسانی مجال جولان داده شده که حتی در اظهارات روزمره شان با ارزش های مدنی مخالف اند. معلوم نیست به چه اساس این افراد استخدام شده اند.
آنچه مسلم است اینکه هیچ طرز زندگی و فکر را نمیتوان از خارج وارد کرد و یا درداخل سرکوب کرد و جلو آن را گرفت. همانطوریکه افکار وارداتی مفید نخواهند بود، کسانیکه تلاش دارند ارزش های مدنی موجود را که مردم افغانستان خود طی سالها بدست آورده اند از دست بدهند شاید اشتباه به مراتب خطرناک تر را مرتکب شوند ،چون بستن دهان مردم خطرناک تر از باز گذاشتن آن است و در آن حال جامعه شاید انفجار کند، اما یک چیز مسلم است، آن این که بسیاری کسانیکه اکنون قیماق های ارزش های مدنی و رسانه های آزاد را میخورند فردا در پارک های پاک و تمییز غرب گشت و گذار خواهند کرد و در اپارتمان های لوکس آن زیست نموده از دور تماشاگر مشکلات مردم خواهند بود.
اکنون جامعه جهانی و دولت افغانستان باید جواب دهند که حاصل کار هشت سال شان چیست؟ و چرا حتی یک حرکت خود جوش و مدنی خارج چوکات ورکشاپ ها و رفت و آمد های خارجی در تمثیل اراده مدنی ابراز نمیشود و اگر ابراز هم شود این تشکیلات از آن استقبال شایسته نمیکنند؟ جواب این چرا را از کجا پیدا کنیم؟

نظرات