مردم زیر باران اخبار جنگ اندوهگین اند!

نوشته: محمد داود سیاووش
بطور عموم مردم افغانستان در مقایسه به مردمان سایر کشورها افسرده، غمزده و اندوهگین به چشم میخورند. اگر در یک مجموعه چند صد نفری از مردمان پنج قاره چند افغان نیز حاضر باشد از نظر روحی نظر به سایرین به زودی تشخیص میشوند. شاید کسانی استدلال نمایند که این روحیه استریوتیپ افغانهاست، ولی نه! اگر شادترین مرد و زن جهان را در شرایطی که مردم افغانستان قرار دارند مد نظر گیرید روحیات شان خرابتر از این میباشد. بطور مثال فرض کنید شخصی را از یکی از مرفه ترین کشور های دنیا به افغانستان آورده و در شرایط همگون با مردم این کشور قرار میدهید که وقتی از خواب بر می خیزد چون از وضعیت کشور تشویش دارد دفعتاً رادیو، تلویزیون، انترنت یا هر وسیلۀ دیگر از رسانه ها را که به اختیار دارد روشن مینماید و یا میخواند، بطور بسیار عادی در اخبار روزانه این مسایل را میبیند: هفت نفر در انفجار بمب در لشکرگاه کشته شد، در رسانه دیگر میخواند: یک انفجار در ننگرهار صورت گرفت، عقربه رادیو یا کانال تلویزیون را تغییر میدهد و میشنود که: یک افغان در امریکا به بمب گذاری و همکاری با القاعده اعتراف کرد، از رسانۀ دیگری میشنود: 27 فرد ملکی در حملات هوایی کشته شدند، یکنفر در کندهار ترور شد.
به همینسان از صبح تا شام بطور مسلسل از قتل، انفجار، انتحار میشنود، میخواند و میبیند. تصور کنید که همین شخص در 365 روز سال بطور مسلسل و یکنواخت از همین ماجرا های وحشتناک و ناگوار از طریق رسانه ها که یگانه منبع آگاهی او از کشور و جهان است مطلع میشود و نمی شنود که راه آهنی در کشورش افتتاح شده باشد، نمی شنود که معدن آهن استخراج شده باشد، نمی شنود که کشور خود کفا شده باشد، نمی شنود که بندهای بزرگ آبگردان در کشور ساخته شده باشد، نمی شنود که برای بیکاران کار، برای بیماران شفاخانه و دوا و برای آواره گان سرپناه تهیه شده باشد...
با این حال تصور کنید او که از جهان مرفه به افغانستان آمده چه وضعیت روحی خواهد داشت در حالیکه برای او این امیدواری وجود دارد که حد اقل سه سال بعد به کشور خود بر گردد، ولی برای مردم افغانستان که هیچ امیدواری دیگری هم وجود ندارد، اگر از فرط درد، رنج و غصه انفجار نمیکنند و با پیشانی اخم در گوشه یی نشسته اند باید به پاس تحمل و بردباری و حوصله و شکیبایی شان جایزه داده شود زیرا با این نوع اخبار اگر اعصاب شان از سنگ هم باشد آب میشود. آخر این جنگ لعنتی باید پایان یابد و این نسل از نظر گریف و تروما همه تداوی شوند و بالاخره فضای سالم نشو و نمای مادی و معنوی برای شان مساعد گردد. بنابران غصه های مردم و چهرۀ گرفته و مغموم شان قابل درک است که باید با آن با دقت برخورد شود و گردانندگان رسانه ها باید تعادل خبری را در نشرات شان مدنظر گیرند تا جامعه از نظر روحی بی موازنه نشود.

نظرات