صلح مدنی!

نوشته: محمد داود سیاووش
صلح مفهوم مجرد است که میتواند در حالات مختلف به اشکال مختلف مورد استعمال قرار گیرد. صلح از نظر یک دکتاتور آنست که در قلمروش هیچکس جرئت انتقاد و مخالفت به او را نداشته باشد. صلح از نظر یک بنیادگرا آنست که مردم به غیر از اجازه او حق هیچکاری را نداشته و در هر مورد از بورس نمودن دندان تا پوشیدن لباس و معاشرت اجتماعی در همه موارد مطابق نظریات او عمل نموده از اندازه ریش تا قطع نمودن بروت و گذاشتن موی سر مردم از او اجازه بگیرند.
به همینسان امنیت نیز مفهوم دوگانه دارد. امنیت در قلمرو یک دکتاتور به مفهوم مطیع و فرمانبردار بودن از قوانین حاکمی میباشد که به جای مردم فکر میکند و بر مردم حکم میراند. امنیت در زندان آنست که زندانیان قدرت شورش و قیام را نداشته و مطابق قانون زندان عمل نمایند. اما صلح و امنیت از نظر جامعه مدنی مفهوم دیگری دارد، در یک جامعه مدنی وقتی امنیت حاکم میباشد که مظلوم صدای خود را بر علیه ظالم بلند نماید و تهدید نشود، در اجتماع مبتنی بر ارزش های مدنی وقتی صلح و امنیت برقرار میباشد که همه افراد ملت در برابر قانون حقوق مساوی داشته و قانون برای همه یکسان قابل تطبیق باشد.
در چنان اجتماعی صلح وامنیت به مفهوم آزادی بیان، داشتن حق شهروندی در اشتراک به حیات سیاسی، تساوی حقوق زن و مرد، حق کاندید شدن، کاندید کردن، تفکیک واضح قوای ثلاثه، نبودن تبعیض و امتیاز های قومی، زبانی، مذهبی، سمتی و گروهی، تطبیق یکسان پلان های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سراسر کشور، رسانه های آزاد و امثالهم درک میشود که از مولفه های اولی یک نظام مبتنی بر اراده مردم و لازمه های اساسی صلح پایدار و امنیت مطمئن در جامعه میباشد.
اگر تنها خوردن و نوشیدن و پوشیدن را معیار قرار دهیم در شوروی سابق این احتیاجات تقریباً حل شده بود ولی از اینکه به نظریات مردم و دگر اندیشان اهمیت داده نمی شد و معیار پیشرفت جامعه تانک های غول پیکر تصور میشد، حرف های نا گفته مردم و عقدهای ملت های تحت فشار باعث انفجار و از هم پاشیدن شوروی شد.
اگر امنیت را به شکل ظاهری مد نظر گیریم در دوره طالبان امنیت ظاهری برقرار بود ولی از اینکه دهن و چشم و گوش و زبان مردم را بسته بودند جامعه در فردای سرنگونی شان یکباره برید و حتی فکاهیاتی چون دعا میکنم ملا شوی ده پژیرو بالا شوی و یا ... به روز از دست طالب بچه گور هنوز در میان مردم زبانزد خاص و عام است.
پس از تشکیل اداره مؤقت معلوم نیست به چه دلیل تیمی که با ارزش های مدنی چندان موافق نبود در رأس اداره گماشته شد که باید موازین دموکراسی و جامعه مدنی را در جامعه تحقق می بخشید. این تیم اولاً تمام کمک های جامعه جهانی را به شکلی مصرف نمود که فقط جیب های خودشان پر شود و در عمل هیچ پلان مدنی تطبیق نشود و در ثانی با ناکام ساختن برنامه های دموکراسی و بی جواب ماندن توقعات مردم از حضور جامعه جهانی در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی نوعی بدبینی را در مقابل غربی ها ترویج نمودند.
مردم در ابتدا فکر میکردند که با آمدن ایالات متحده و سایر کشور های غربی شاید آهنگ رشد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه چندین بار افزایش یافته در دسترخوان و زندگی شان تغییری رو نما گردد ولی تیم بر سر اقتدار در حالیکه هیچ پروژه زیر بنای را بخاطر رفع مشکل بیکاری و ارتقای سطح زندگی مردم ایجاد نکرد در مقابل فابریکات بزرگی چون نساجی گلبهار، پلخمری، بگرامی، قند بغلان و غیره را نیز بازسازی نکرد.
ظاهراً کمک های جهان به بیش از 30 میلیارد دالر بالغ میشود در حالیکه مصارف نظامی و تلفات جانی این شمار محاسبه نمیشود در یک محاسبه آفاقی اگر همین پول میان نفوس افغانستان نقد توزیع میشد امروز مردم راه زندگی خود را پیدا نموده ممکن با تشکل های کوچک چندین فابریکه و مؤسسه بزرگ را تاجران ملی و سرمایه داران تازه به دوران رسیده میساختند. در حالیکه اکنون تمام امکانات کشور در دست چند بانک و شرکت و مافیای مواد مخدر قرار داده شده و کشور در شرایطی قرار دارد که چاق ها از فشار خون می میرند و لاغر ها از نبود خون، معلوم نیست مفهوم صلحی که در آینده وعده داده میشود به چه معنا خواهد بود و آیا در زندگی مدنی و دسترخوان مردم با آن کاهش به وجود خواهد آمد یا افزایش؟

نظرات