اندرباب فراز و فرود روزگار و تفاوت مدارج

نگه کن براین گنبد روزگار
که سقفش بود بی ستون استوار
سرا پرده چرخ گردنده بین
در او شمعهای فروزنده بین
یکی پاسبان ویکی پادشاه
یکی دادخواه ویکی تاج خواه
یکی شاد مان ویکی دردمند
یکی کامران و یکی مستمند
یکی با جدار و یکی تاجدار
یکی سرفراز ویکی خاکسار
یکی برحصیرو یکی برسریر
یکی در پلاس ویکی درحریر
یکی بینوا ویکی مالدار
یکی نامراد و یکی کامگار
یکی در عنا ویکی درغنا
یک در بقاو یکی در فنا
یکی تندرست ویکی ناتوان
یکی سالخورد و یکی نوجوان
یکی در صواب و یکی در خطا
یکی در دعا ویکی دردغا
یکی نیک کردارو نیک اعتقاد
یکی غرق دربحر فسق و فساد
یکی نیک خلق و یکی تند خوی
یکی بردبار ویکی جنگجوی
یکی درتنعم یکی در عذاب
یکی در مشقت یکی کامیاب
یکی در جهان جلالت امیر
یکی در کمند حوادث اسیر
یکی در گلستان را حت مقیم
یکی باغم ورنج ومحنت ندیم
یکی چون گل از خرمی خنده زن
یکی را دل آزرده خاطر حزن
یکی بسته از بهر طاعت کمر
یکی در گنه برده عمری بسر
یکی را شب وروز مصحف بدست
یکی خفته در کنج میخانه مست
یکی بردر شرع مسماروار
یکی درره کفرزنار دار
یکی مقبل وعالم وهوشیار
یکی مدبر وجا هل وشر مسار
یکی غازی وچابک وپهلوان
یکی بزدل وسست و ترسنده جان
یکی را برون رفت زاندازه مال
یکی درغم نان وخرج عیال
یکی را فروزنده شمع طرب
یکی را بود روز روشن چوشب
از این پس مکن تکیه بر روز گار
که ناگه زجانت بر آرد دمار
سعدی

نظرات