پاکستان بخشی از راه حل یا بخشی از مشکل جنگ افغانستان

نوشته : محمد داود سیاووش
در حالیکه جنرال حمید گل به بارک اوباما مشوره میدهد از افغانستان خارج شود و با طالبان مذاکره کند، یوسف رضا گیلانی راه اکمالات ناتو را در مخالفت با حمله ناتو به قرار گاه های دهشت افگنان در پاکستان مسدود میسازد و ایالات متحده و ناتو را تا سرحد معذرت خواستن تهدید میکند، در حالیکه پایگاه طالبان در کویته پاکستان وجود دارد و در پیشاور محلاتی وجود دارند که قوانین طالبی در کمپ های افغانهای مهاجر حاکم میباشد ، در حالیکه بینظیر بوتو به صراحت اعتراف نمود که طالبان زاده دست پاکستان میباشند ، در حالیکه در جنوب افغانستان پول افغانی را پاکستان از چلند انداخته و کلدار پول رایج پاکستان وریال ایران در مناطق جنوب در چلند است ، در حالیکه پیوند گروه حقانی با استخبارات پاکستان ورد زبان عام و خاص میباشد ، در حالیکه متحدین کرزی چون ملا برادر و امثالهم رسماً به خاطر ارتباط گرفتن با کابل در زندان پاکستان میباشند، یوسف رضا گیلانی پاکستان را به عوض بخشی ازمشکل و گره، بخشی از راه حل میخواند و واضح است که به این وسیله میخواهد به کرزی و ایالات متحده بفهماند که بدون دادن امتیاز به پاکستان هر نوع راه حل را پاکستان سبوتاژ خواهد کرد.
تشکیل شورای صلح مانند جلسه مشورتی نوشتن روی یخ و گذاشتن در آفتاب میباشد. آقای ربانی که حتی برای شبه طالبان داخل حکومت قابل قبول نیست ،چگونه با ملا عمر ارتباط خواهد گرفت . با این اقدام آقای کرزی خواست به قول خودش ارتباط غیر رسمی خود را با طالبان که شکل یک معامله شخصی را گرفته و برای بخش هایی از افغانستان به مفهوم تسلیم شدن و معامله با طالبان درک میشد رنگ دیپلوماتیک بدهد. این سوال هنوز در اذهان مردم مطرح است که آیا رییس جمهوربر حال در باره مسایل کشوری میتواند با یک گروه رابطه شخصی داشته باشد ؟ در حالیکه اصولا همه حرکات یک زمامدار درطول مدت زمامداریش رسمی بوده هیچگونه معامله شخصی در دوره زمامداری رسمی خود با کسی در امور کشوری نمیتواند داشته باشد. به هر حال آقای کرزی با توظیف آقای ربانی به ریاست شورای صلح آقای ربانی را از دو طرف با تیر مواجه ساخت. مخالفان و حتی دولتی های متمایل به طالبان ربانی را قبول ندارد و متحدین و پیروانش در شمال با این حرکت از وی جدا میشوند که به این ترتیب آقای ربانی در میدان سیاست تنها خواهد ماند.
فکتور دیگری که در این مذاکرات قابل بحث است اظهارات ریچار هولبروک میباشد که برخی ادعا ها را در این رابطه مبالغه آمیز وانمود کرده بار دیگر خطوط قرمز مصالحه با طالبان را به گذاشتن سلاح و قبولی قوانین دولت افغانستان مقید ساخته آنرا مشروط به رعایت منافع ایالات متحده گذاشته گذاشته است، کارشناسان میگویند در وضعیت کنونی پاکستان چنان درک میکند که ایالات متحده به هر صورت پایش را از افغانستان خواهد کشید و با این حال در چانه زنی های اسلام آباد و ریاض میخواهد برگه برنده را در دست متحدینش درمحافل برسر اقتدار آینده افغانستان ببیند و از طرفی با توجه به خصومت ایران با ایالات متحده و نقش احتمالی روسیه و هند در افغانستان نمیخواهد ایالات متحده را از کنارش دور ببیند و توقع پاکستان از از ایالات متحده آنست که نقش نایب و وکیل عنعنوی آن کشور را در فردای افغانستان داشته باشد. اما برعکس برگشت پرویز مشرف به صحنه سیاست پاکستان و ناکامی حکومت بر سر اقتدار آنکشوردر سیاست داخلی ومنطقوی نشان میدهد که اگر آصف علی زرداری نتواند نقش اعتدالی قابل قبول برای ایالات متحده را در منطقه بازی کند احتمالاً صحنه سیاسی در داخل پاکستان دگرگون خواهد شد.
کارشناسان این نگرانی را نیز مطرح میسازند که رهبری افغانستان از کارون جاری سیاسی جهان عقب مانده و با برگه های عقب گرا بازی میکند که در این حال صحنه سیاست افغانستان به راه رفتن با چوب بالای طناب که هر لحظه امکان لغزیدن آن وجود دارد شباهت پیداکرده است، اگرکرزی تمام شعار های ادارات مؤقت، انتقالی و انتخابی تا کنون را کنار گذاشته و کشوررا به شرایط اداره قرون وسطایی سوق دهد باز هم کشتی سیاسی افغانستان نمیتواند پشت به منافع غرب در منطقه حرکت کند وسیاست های دولات نمیتواند در تمام کشور یکسان عملی گردد. و از جانبی پاکستان با توجه به وضعیت فعلی جهان نمیتواند یک متحد استراتیژیک مطمئن غرب باشد چون دیگر شوروی سقوط نموده، هند شریک روسیه به مفهوم دیروز نمیتواند باشد و با چین نیز زبان مشترک پیدا کرده نمیتواند در این حال ایالات متحده احتمالاً تلاش خواهد کرد که توازن سیاسی را میان هند و پاکستان طوری برقرار سازد که به قول معرف «نه سیخ بسوزد و نه کباب» و در این سیاست محک موفقیت ایالات متحده در منطقه سیاست آنکشور در افغانستان خواهد بود. امریکا که تجارب گوناگون بین المللی را از پیشروی و عقب نشینی دارد این بار احتمالاً وزنه افغانستان را طوری از شانه اش به زمین خواهد گذاشت که نه پاکستان وارد صحنه شود و نه در افغانستان بار دیگر مرکز بنیاد گرایی شکل بگیرد وبا این حال یوسف رضا و پاکستان نمیتواند بخشی از راه حل به مفهوم امتیازگیری باشد.

نظرات