جنــگ راه ابریشـم


اکتبر 27, 2015
شماره 250 چهارشنبه 6 عقرب 1394 / 28 اکتوبر 2015
logo
151022154915_pakistan_china_roadmap_624m
نوشته : محمد داود سیاووش
مشت سیاست خارجی پاکستان در برابر افغانستان هنگامی باز شد که نواز شریف در واشنگتن گفت: پاکستان نمیتواند هم طالبان را بکشد و هم به پای میز مذاکره بیاورد. حتا تصور نمیشد که یک دولتمرد کهنه کار تا این اندازه با سادگی در صحنه سیاست به شکست خود اعتراف کند. از این اظهارات در دو بُعد میتوان اعتراف پاکستان را خواند:
1- اجازه اشتراک طالبان برای مذاکره با دولت افغانستان بدست پاکستان میباشد.
2- با توجه به اینکه پاکستان میتواند طالبان را به میز مذاکره بنشاند طبعاً جنگ طالبان با دولت افغانستان نیز به اجازه پاکستان میباشد.
اگر دستگاه دیپلماسی دولت افغانستان فعال باشد دولت میتواند از این اعتراف جانانه مستقیماً بر علیه پاکستان به صفت یک کشوری که علیه افغانستان جنگ را سازمان میدهد به سازمان ملل شکایت کند.
سیاست چندگانه پاکستان در برابر دهشت افگنان و جامعه جهانی
پاکستان سیاست مرموز و چند جانبه یی را در مقیاس منطقه و جهان رویدست گرفته که مواردی از آن را بر میشماریم:
1- با انتقال جغرافیای جنگ از وزیرستان شمالی به شمال افغانستان در واقع بار دهشت افگنان و ملامت جهان را از شانه خود به شانه افغانستان پایین کرد و اکنون به صراحت به امریکا و کشورهای غربی استدلال میکند که گویا پایگاه های دهشت افگنان در افغانستان میباشد و از جانبی با این کار رقابت بین روسیه، چین و امریکا را در افغانستان بر انگیخت.
2- با کشتن ملا عمر و به قدرت رساندن ملا اختر و به وجود آوردن ترکیبی از دهشت افگنان پاکستانی، طالبان ناراضی از ملا اختر و بقایای حزب اسلامی وابسته به گلبدین حکمتیار تحت عنوان داعش توسط این گروه طالبان ناراضی از سیاست پاکستان را در افغانستان نابود میسازد.
3- از آستین مصالحه، شبکه حقانی و طالبان خط ملا اختر را به کمک ستون پنجم وارد ساختار حکومت کابل ساخته با تصفیه عناصر ضد حکومت پاکستان از دولت افغانستان یک حکومت دست نشانده ضعیف را در کابل به قدرت میرساند که از آن خطری برای غرب متصور نبوده آری گوی و پیزار بردار نظامیان پاکستان باشد.
4- با نا آرام ساختن بدخشان از طریق توپخانه و شاه سلیم مسیر راه ابریشم را که قرار بود از افغانستان عبور نماید تغییر داده از طریق کاشغر به گوادر میرساند، که با این کار از یکطرف افراط گرایی ظاهری و موضوع دیورند را از لوح سیاست نابود میکند و از طرفی زمینه کمک به جدایی طلبان بلوچ را از خارج قطع مینماید.
استیفن هدلی مشاور بوش نیز تائید نموده که عملیات ارتش پاکستان در وزیرستان شمالی باعث نا امنی افغانستان شد، بازی با این کارت ها به حدی در سطح پایین و عریان میباشد که حتا نواز شریف با تکیه بر بازی کاذب دور اول مذاکره با طالبان با فرض زنده بودن ملا عمر در فردای افشای مرگ ملا عمر با صراحت از اینکه این درامه با افشای مرگ ملا عمر ناکام شده اظهار شگفتی میکند که این ژست بدترین و بی پرده ترین نوع بازی میباشد که حتا در گیم با اطفال نیز صورت نگرفته است.
نواز شریف با این اظهار شگفتی به غرور ملی، شم سیاسی و درایت فکری همه دولتمردان افغانستان توهین نمود.
بازی پاکستان با قصر سفید
نظامیان پاکستان با آنکه از نام یک کشور (در مقایسه با امریکا) خیلی کوچک ظاهراً سخن میگویند، اما در صحنه سیاست منطقوی شکست های جبران ناپذیری را به امریکا طی چهارده سال اخیر وارد کرده اند.
پناه دادن به طالبان پس از یازده سپتمبر، سازماندهی مجدد طالبان، به وجود آوردن ستون پنجم طرفداران پاکستان و طالبان در ساختار دولت افغانستان، سازماندهی جنگ نیابتی با امریکا توسط شبکه حقانی و طالبان در داخل افغانستان، عقب نشینی امریکا از افغانستان و دریافت مبالغ هنگفت به نام مبارزه با دهشت افگنی از امریکا و… از مواردی میباشند که پاکستان توانسته امریکا را در افغانستان به زانو آورد.
در آخرین مذاکرات نواز شریف با رهبران کاخ سفید یکبار دیگر صدور اعلامیه مشترک، بر سر زبان افتادن فروش طیارات اف 16 به پاکستان، پرداخت چندین میلیون دالر به مکاتب پاکستان و مطرح شدن برنامه بلند پروازانه نیروی اتمی پاکستان از مواردی میباشند که بر بنیاد آن میتوان نتیجه گرفت پاکستان باز هم به اصطلاح در نوک ناوه سیاست امریکا را به باج دهی و امتیاز دهی مجبور ساخته است.
سیاست خارجی مبهم افغانستان در منطقه
با جرئت میتوان ادعا نمود که دولتمردان افغانستان هنوز به سطح بازی با کارتهای مغلق نظامیان پاکستان کفایت و درایت ندارند. آقای حامد کرزی با سیاست مرموز اولاً طالبان را تا سطح مانور به داخل وزارت دفاع، دروازه ارگ، وزارت داخله، ولایت کابل نزدیک ساخت و با چشم پوشی از قرارگاه طالبان در لوگر، تکرار ترانه ملا برادر، ملاقات با یک دکاندار به نام طالب در ارگ، اجرای عمل انتحاری بر برهان الدین ربانی به نام مذاکره با طالبان، حمله به جان رییس امنیت ملی، برادر خواندن طالبان، اشغالگر خواندن امریکا آنهم در شرایطی که امنیت ارگ و پایتخت را امریکا تأمین مینمود و اظهار آمادگی به قرار گرفتن در کنار پاکستان در شرایط حمله امریکا بر پاکستان، رهایی هزاران زندانی طالب که اکنون در صف مقدم نبرد با دولت می جنگند، چشم پوشی از هزاران فیر راکت بر کنر و غیره فضای سیاسی را با بازی های ضعیف تا حدی مکدر ساخت که حتا در حالیکه به جنازه بیست شهید سرباز و افسر در کنار دیوار ارگ رییس جمهور اشتراک نکرد، جسد یک فرمانده طالب را با طیاره به تخار فرستاده در تشیع جنازه آن اراکین آن ولایت را گماشت.
آقای غنی پس از تشکیل حکومت وحدت ملی چنان شوقی و ذوق زده به چونی نظامی راحیل شریف رفت و پس از حمله بر مکتب نظامی پیشاور رییس آی اس آی و رییس ستاد ارتش پاکستان را در ملاقات های فوق العاده و خصوصی در ارگ به آغوش گرفت که کاروایی های آقای کرزی از یاد همگان رفت و بدتر از همه پس از انفجار شاه شهید و شهادت چندصد نفر، به عوض اعتراض رسمی و احضار سفیر پاکستان به وزارت خارجه و شکایت به سازمان ملل، وزرای سکتور امنیتی را به اسلام آباد فرستاد که با جواب دندان شکن دولت پاکستان مواجه شد و در آخرین اقدامات ضرب الاجل چند هفته یی موصوف را نظامیان پاکستان اصلاً نخواندند.
سرگیچی های داخلی نظام
در حالیکه وزرا و مسوولین سکتور امنیتی در شرایطی که ولسوالی ها و ولایت سقوط میکنند در دفاتر قشنگ شان لمیده و در بهترین حالت به اصطلاح آن عمل طالبان را به شدیدترین الفاظ گویا محکوم میکنند! وقتی جنرال دوستم برای جلوگیری از سقوط ولایت فاریاب در خط مقدم نبرد میرود پیشانی عده یی از اراکین نظام اخم میشود و تأثیر اندوه شان را از این حرکت با الفاظ عجیب و غریب بیان میکنند و یا وقتی خیزش های مردمی در اطراف و اکناف افغانستان بخاطر دفاع از خانه و کاشانه و آبرو و حیثیت مردم بلند میشود حکومت افغانستان تحت عناوین مختلف آن پروسه را نادیده میگیرد.
اگر دولتمرد هراتی به هرات، کندهاری به کندهار، پکتیاوال به پکتیا، مشرقی وال به مشرقی، شمالی وال به شمالی رفته مانند جنرال دوستم در کنار مردم قرار گرفته از ده و قریه و ولسوالی و ولایت شان دفاع کنند یقیناً که هیچ نیرویی در برابر این مقاومت ملی توان مقابله را نخواهد داشت. اما اینکه شخصی از آزاد سازی خمآب و غورماچ و گرزیوان آزرده خاطر و متأثر میشود واقعاً یکی از معماهای اصلی بحران کنونی به شمار میرود.
اوضاع اطراف افغانستان
با استقرار دهشت افگنان در شمال و استحکاماتی که روسیه و تاجکستان در آنسوی دریای آموی افراز کردند احتمالاً هسته مرکزی سازماندهنده این سناریو به این نتیجه رسیده باشد که با توجه به جدیت اسلام کریموف و امام علی رحمان در حال حاضر امکان عبور از دریای آمو به سرحدات ازبکستان و تاجکستان دشوار خواهد بود، بنابران در گزینش راه فاریاب و خمآب به دو عنصر اتکاء خواهند نمود:
1- از اینکه ترکمن باشی در تعاملات با روسیه و کشورهای آسیای میانه سرد میباشد با توجه به این انزوا کاریدور دور زدن به ازبکستان باید از طریق خاک ترکمنستان تدارک دیده شود.
2- با سقوط ولایات جوزجان، سرپل و فاریاب آخرین پایگاه مردمی و اجتماعی جنرال دوستم که مدعی پنجصد هزار رأی در انتخابات میباشد نابود شود و موصوف در یک پست اعزازی مانند سایر دولتمردان جدا شده از مردم مصروف کار شود.
با در هم کوفتن طالبان در خمآب و فرار آنان به جزیره یی در میان افغانستان و ترکمنستان دو امکان را باید انتظار داشت:
1- هرگاه در زیر کاسه این بازی نیم کاسه نباشد و ترکمنستان در سرکوب دهشت افگنان با روسیه و کشور های آسیای میانه همنوا باشد باید جنگ مشترک بر علیه طالبان از آن جزیره آغاز شود که در آنصورت برای روسیه و سایر کشور های آسیای میانه زمینه وارد شدن به حمایت از جنگ شمال با طالبان مساعد میگردد. و اگر ترکمنستان از این ماجرا چشم پوشی کند احتمالاً این برنامه برای وارد شدن به ازبکستان از طریق آن کشور طرح ریزی شده است.
2- با توجه به اینکه رسانه ها گزارش دادند که حکومت افغانستان از روسیه تقاضای چرخبال ها و سلاح ثقیله نموده این موضوع لاینحل میماند که آیا امریکا از شمال افغانستان چشم پوشیده و آنرا به روسیه رها خواهد کرد؟
در حال حاضر وضعیت طوری شکل گرفته که پاکستان با امضای معاهده دندغوری و سقوط کندز و پشتیبانی عده یی از مسوولین مبنی بر اینکه گویا کندز به طالبان داده شود خود را تا دامنه های هندوکش رسانده و چین با توجه به اوضاع نا آرام بدخشان احتمالاً از مسیر راه ابریشم در افغانستان با توجه به ورود دهشت افگنان از طریق توپخانه و شاه سلیم به آن ولایت صرفنظر نموده راه کاشغر-بندر گوادر را ترجیح خواهد داد که با این حال مناطق قطغن و ترکستان زمین را آشوب بزرگی تهدید میکند و پای دو قدرت در آن کشیده خواهد شد.
روس ها با توجه به تجربه تلخ گذشته احتمالاً عساکر شان را به افغانستان نخواهند فرستاد اما اینکه استفاده از حملات هوایی و سلاح های ثقیل از آنسوی دریای آمو بر مراکز دهشت افگنان در امتداد سرحد افغانستان با کشورهای آسیای میانه چقدر به مزاج امریکا برابر و با آن موافق خواهد بود سوالیست که هنوز در پرده اسرار قرار دارد.
با توجه به اینکه روس ها میدانند که با داخل شدن دهشت افگنان به دروازه های آسیای میانه از طریق افغانستان همه آسیای میانه تا اوفا و داغستان و چچین در آتش یک جنگ خواهند سوخت و امریکا ادامه جنگ به سبک دوره بوش را پر هزینه و گزاف میداند احتمالاً در شمال تفاهماتی اندرگروند صورت گرفته خواهد بود.
با این حال هرگاه دولتمردان کنونی افغانستان از خواب سیاسی بیدار نشده از فرصت ها استفاده نکنند با آغاز کار راه ابریشم کاشغر-گوادر پاکستان به مرکز توجه و تجارت جهان و افغانستان به منزوی ترین کشور در حال جنگ داخلی جهان مبدل شده از یاد روزگار خواهد رفت و به این سرزمین باستانی َاز عینک نظامیان پاکستان نگاه خواهد شد.Ÿ

نظرات