حکومت با گرگ گوشت میخورد وبا چوپان نوحه میکند!


 

نوشته : داود سیاووش

وقتی یک فرد انتحاری میتواند محموله پر از مواد انفجاری و واسکت انتحاری خود را از هفت خوان پوسته های امنیتی پایتخت عبور داده در قلب شهر منفجر سازد به طور کاملا آشکارا این حقیقت هوید ا میگردد که دستی از درون در این ماجرا شامل است. دولتمردان عادت کرده اند که در هر حادثه انفجار و انتحار پاکستان را محکوم نموده افکار عامه را به خارج از اصل قضیه که عبارت از بی کفایتی ، بی صلاحیتی، کم کاری، سهل انگاری و نفوذ دشمن در دستگاه دولت میباشد دورسازند. در حالیکه برخلاف مردم با شم و شعور مدنی و ملی شان در ک میکنند که وقتی یک موتر مملو از مواد انفجاری میتواند تا شاه شهید برسد ووقتی در یک روز دشمن می تواند دو مانور در جوار میدان هوایی اجرا کند و یا به نشست چهارجانبه یک موشک به سفارت ایتالیا و یک مکتب سوزی در ارزان قیمت تحفه بدهد موضوع از چه قرار است؟ وقتی دشمن می تواند در داخل وزارت دفاع ، وزارت داخله و ولایت کابل مانور کند دیگر پاک و صاف برای مردم آشکار میگردد که زیر این کاسه چه نیم کاسه هایی است. اگر قبول میشود که پاکستان در افغانستان میخواهد اهدافی را دنبال کند وبا عمق استراتیژیک نگاه کند  پس گله گذاری و فرا فگنی از آن کشور یک کار ساده لوحانه میباشد. چون هیچ کشوری که دشمنانه به افغانستان نگاه کند از وی نمی توان آرزوی دریافت دسته های گل را داشت. اینجا هرچه هست از ماست که برماست. آنکه 800 میلیون دالر را به نام شورای صلح به مصرف رسانده، آنکه هزاران طالب انفجاری و انتحاری را از زندان ها رها نموده، آنکه به مقامات طالبان در قطر و وزیر اکبر خان قصر ها اجاره نموده، آنکه طالبان را برادر میخواند، آنکه از عملیات شبانه جلوگیری کرد، آنکه فاتحه ملاعمر را در پایتخت برگذار کرد ، آنکه به طالب انتحاری بورس تحصیلی ترکیه داد ،گله از این ها باید کرد. بیگانه اگر میشکند عیبی نیست از دوست بپرسید چرا میشکند . نقل قول مشهوری از هیتلر در صفحات فیسبوک دست به دست میشود که گفته بود: بیشترین نفرت را از کسانی دارد که در بر انداختن حکومت شان با او همکاری کردند و چرچیل در پاسخ به پرسشی که چرا در برابر جدایی طلبی اسکاتلند مانند مستعمرات عکس العمل نشان نمیدهد گفت: در جایی به سرکوب می پردازد که اقلیت خایین و اکثریت نادان وجود داشته باشد.

مردم افغانستان دارای شعور مدنی عالی بوده به خوبی میدانند که اگر افراد امنیتی پولیس، امنیت ملی، وزارت دفاع و سایر اشکال و نهاد های امنیتی که مسول تامین امنیت شهر کابل میباشند دست به دست هم داده کنار هم ایستاده شوند، شاید دیوار گوشتی و حصار انسانی به دور پایتخت کشیده شود. ویا اگر ساحه مرکزی پایتخت را به تعداد کارمندان جنایی ، مخصوص ، امنیت ملی، اردووغیره تقسیم کنیم. شاید هر متر مربع به چند نفر مسول امنیتی برسد . ولی اینکه در چنین شرایط یک گروه تروریستی میتواند از چند ماه قبل به تلویزیون طلوع علنا اخطار داده و بعدا در روز روشن مانور خود را اجرا کند جای گله از هیچ پاکستانی و خارچی ندارد و مستقیما دست مردم به یخن مسولان امنیتی کشور میرسد.

 مردم چند سوال از این مسولان بی کفایت امنیتی دارند:

1 – آیا همین چوکی ها و مقامات ارث بلامنازع جد پدری تان میباشد که به آن چسپیده و استعفا نمی دهید .

2 – اگر شما مقامات پروگرامی برای تسلیمی قدرت به دشمن دارید چرا آنرا علنا مطرح نمی سازید تا رسانه ها و مردم تکلیف شان را بفهمند.

3 – اقتباس نقشه راه از ادبیات سیاسی شرق میانه، صحبت های تحت عنوان قلب آسیا، رهایی هزاران طالب از زندان های افغانستان و گوانتا نامو، پا در هوا گذاشتن موضع حقوقی و قانونی حکومت وحدت ملی ، به تعویق انداختن انتخاب و پا در هوا ماندن ولسی جرگه، عدم توزیع شناسنامه های برقی و دامن زدن به اختلافات قومی ، زبانی، ملیتی، نژادی، گروهی و سمتی به چه معناست.

همه مردم میدانند که  دشمن حتا با شنیدن نام جنرال دوستم از سنگر فرار میکند. اما این که موصوف را در یک پوست تشریفاتی قرار داده از استعدادش استفاده نمی شود سوال برانگیز است ویا اینکه از خیزش های مردمی به نام ملیشه سازی جلوگیری میشود و با این حال هر روز فرزندان مردم در ولایات به دست طالبان وحشیانه به شهادت میرسند و حتا جنازه شان به خانواده هایشان به موقع انتقال داده نمی شودو در عوض فاتحه ملاعمر در مسجد عیدگاه برگذارمیشود و حضرت عمر زاخیلوال مدافع این فاتحه خوانی به صفت سفیر افغانستان در پاکستان مقرر میشود به چه معناست .

 شمار ا به خدا ای زمامداران بی کفایت خود را فریب ندهید وبه این چکچکی ها و کاسه لیسان اطراف تان فریب نخورید اگر کسی فکر میکند امنیت پایتخت را یک امریکایی و اروپایی تامین کند و درختان خیابان های کابل را اروپایی ها نهال شانی و آبیاری کنند و اگر کسی فکر میکند با انداختن مسولیت هر حادثه به دوش پاکستان رفع مسولیت نموده میتواند دست زیر الاشه نشسته در دفاتر لوکس چای زعفران نوش جان کند و به شبکه های ماهواره تلویزیونی خیره شود این عمل نه افغانی است نه انسانی است، نه ملی است و نه وطنی ونه مردانگی. اگر با این مفکوره غلط کسی فکر میکند  میتواند یک برنامه مرموز را در کابل تطبیق کند باز هم اشتباه در اشتباه در اشتباه و غلط در غلط در غلط میباشد.

وعده حق راست باشد نه دروغ

دوغ خوردی، دوغ خوردی، دوغ دوغ

نظرات

  1. جنایت کاران بیغیرت -- دشمنان آزادی افکار ومتقلبین دین و انسانیت در سیر تاریخ همیشه ما هرانه نقاب داشته اند , ولی نویسندگان با وجدان و شریف مانند نویسنده ای این مقاله حقیقت را برملا مینمایند ! آسیب به دانشمندان و حامیان آزادی گفتار و افکارو اخبار ضربه ای دردناکی است به دل و زندگی مردم شریف و زحمت کش و آزاده روح و خداشناسان راستکار و اصلی . با حسرت و حزن عمیق . امتنان و سپاس به نویسنده محترم و دانشمند آقای سیاوش .

    پاسخحذف
  2. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف

ارسال یک نظر