ارتباط و توازن فراموش شده در سیاست افغانستان


اکتبر 13, 2016
k
نوشته : محمد داود سیاووش
تجربه به کرات نشان داده که معیار اصلی حفظ ثبات و استمرار نظامهای سیاسی در افغانستان قبل از هر فکتور دیگر به ارتباط و توازن سیاسی رژیم ها د ر مقیاس داخلی و خارجی وابسته بوده است. یک نگاه گذرا نشان میدهد که تامین وتحکیم این رشته نازک ارتباط وتوازن ، حلقه مرکزی ثبات و استمرار رژیم های سیاسی در افغانستان بوده وبه توانایی و شم وشعور زمامداران ارتباط داشته است.
در گذشته های دور:
در شرایط تقابل امپراطوری های بریتانیا و روسیه هنگامی افغانستان از بحران جنگ های برادران سدوزیی و محمدزی رهایی یافته که بریتانیا و روسیه در معاهده صلح برست افغانستان را به حیث منطقه حایل و بفر قبول کرده اند و پس از آن با دریافت معاشات مستمری امیران کابل تا دوره امانی به نحوی افغانستان را تحت یوغ استبداد اداره نموده اند. موقف بیطرفی افغانستان باز هم در تقابل متحدین و محوریان جنگ های جهانی اول ودوم برای افغانستان موقعیت با ثبات به ارمغان آورد. در شرایط تقابل جنگ سرد در کنار خط پیمانهای وارسا و ناتو خط دیگری به ابتکار نیرو، سوکارنو و ناصر بنام کشور های غیر منسلک به وجود آمد که افغانستان در پناه آن تا حدودی نفس راحت میکشید. هرچند در دوره امانی با نزدیکی به شوروی و تیرگی روابط با بریتانیا بیلانس بیطرفی افغانستان بر هم خورده بود اما در دوره استبداد خشن نادر خانی و هاشم خانی بازهم به زور شمشیر و استبداد خشن و غل و زنجیر و زندان اوضاع به نحوی مهار شد. با عقب نشینی که نظام شاهی در دوره صدارت شاه محمود خان با نشر جراید آزاد و نرمش در حوزه آزادی های مدنی نشان داد جامعه در خط مشروطه خواهی چند تنفس عمیق نمود که با دوره هفتم و هشتم شورا و تقابل نیروهای طرفدار مشروطیت با محافظ کاران جانبدار استبداد به پایان رسید.
آغاز برهم خوردن بیلانس ارتباط و توازن افغانستان :
با تمایل داود خان به شوروی و طرح پلان های پنج ساله در دوره صدارت موصوف تعادل ارتباط و توازن خارجی سیاست خارجی افغانستان بر هم خورد. در مقابل پروژه هلمند که از طرف امریکا تمویل میشد پروژه های دیگری به حمایت شوروی در کشور احداث گردید.هر چند به نظر نگارنده بنا بر دوری فاصله امریکا علاقه نداشت در افغانستان حضور نیرومند خود را متبارز سازد چنانچه عقب نشینی وصرف نظرنمودن امریکا از پروژه تفحصات آمو دریا یکی از مثال های آن میباشد اما مسابقه با شوروی در افغانستان کماکان ادامه داشت . احداث تاسیسات پوهنتون و لیلیه پوهنتون کابل که در رقابت با آن برژنف سنگ تهداب انستیتوت پولیتخنیک را گذاشت واحداث پروژه های تونل سالنگ فارم های هده و غازی آباد، تاسیسات جنگلک، کود و برق مزارشریف و نفت و گاز شبرغان و… را میتوان از نکاتی برشمرد که در بیلانس محاسبات شرق و غرب درجه حرارت نزدیکی با شوروی را نظر به امریکا گرمتر نشان میداد.
در آن سالها شاه ایران از طرف هواداران شوروی به عنوان ژاندارمر منطقوی امریکا در منطقه خوانده میشد و پکت سینتو به عنوان سد دفاعی در برابر شوروی کشیده شده بود. در شرق میانه ناسیونالیزم عربی در وجود ناصر، حافظ الاسد، یاسر عرفات و سایر رهبران ناسیونالیست عرب خط جدیدی در برابر سیاست دفاع از اسراییل درمقابل امریکا ترسیم میکرد که جمال ناصر در صدر آن قرار داشت. در دهه چهل تا حدودی این بیلانس و توازن در منطقه با ظهور چین به صفت یک ابر قدرت در کنار شوروی و نفوذ افکار محافظه کارانه مذهبی که از جامعه الازهر وارد کشور میشددچار دگرگونی هایی شد. رژیم نتوانست سکان این رقابت ها را در شرایط طوفانی جنگ سرد کنترول کند و سر انجام با کودتای 26 سرطان این کشتی به طرف شوروی کژ شد . محافظه کاران مذهبی مانند دوره امانی به پاکستان تمایل پیدا کردند و کشور با برهم خوردن این تعادل در شرایطی قرار گرفت که شوروی ،چین ، پاکستان و ایران در افغانستان مقابل هم قرار گرفتند اما هندوستان در خط غیر منسلک و نزدیکی با شوروی پس از استقلال بنگله دیش در دوره شیخ مجیب یک حلقه جدیدی از ارتباط به دور دولت افغانستان کشیده بود و با این حال هند در حالی که از زاویه حمایت شوروی در مقابل پاکستان برخوردار بود این انقطاب امریکا را در کنار پاکستان و در مقابله با هند و شوروی قرار داد. نفوذ روز افزون شوروی در جنبش عدم انسلاک باعث حساسیت غرب در برابر این جنبش شد و در حالی که امریکا با پایان جنگ ویتنام در دوره نقاهت به سر میبرد از پاکستان به صفت حربه اعمال سیاست هایش در منطقه استفاده میکرد.
کودتای 7 ثور ، سقوط شاه ایران و لشکر کشی شوروی به افغانستان معادلات منطقوی را کاملا دگرگون کرده امریکا از جا تکان خورد ، هرچند در ابتدا جیمی کارتر افغانستان را لقمه فرورفته در کام شوروی میدانست اما با سفر نماینده امریکا به نوار مرز افغانستان با پاکستان و فیر یک مرمی سمبولیک به طرف افغانستان وضعیت طوری انکشاف کرد که با فرار محافظه کاران مذهبی از افغانستان به پاکستان این زمینه به طور طبیعی مساعد شد که با استفاده از نا رضایتی مردم از حمله شوروی بر افغانستان امریکا با حمایت پاکستان و مجاهدین ضربات کاری بر شوروی در افغانستان توسط پاکستان وارد کند و انتقام ویتنام را طوری که رهبران کرملین به تره کی (درکتاب گروموف) پیش بینی کرده بودند در افغانستان، امریکا از شوروی گرفت. با شکست شوروی در افغانستان پاکستان تلاش کرد با نفوذ در دولت مجاهدین از این نیرو در برابر هند ازطریق کشمیر استفاده کند اما ازینکه مجاهدین یک دست نبوده و رهبری واحد نداشتند این کار منجر به جنگ داخلی د رافغانستان شد .امریکا د راین سالها پایش را از افغانستان بیرون کشید و پاکستان پس از تضعیف حکومت محاهدین در جنگ های داخلی اداره دست نشانده خود را پس از سقوط مجاهدین در کابل در سطح امارات به قدرت رساند قرائت های سختگیرانه طالبان از اسلام و وابستگی آشکارشان به پاکستان باعث شد این امارت در حوزه یک قوم و یک قرائت مذهبی تند محدود بماند. با وارد شدن پای اعراب در صفوف طالبان کنترول این گروه از دست پاکستان رفت و عرب ها حکومت طالبان را با سرمایه های سرشار تمویل کرده پای افغانستان را در ماجرای 11 سپتمبر و حمله بر برجهای تجارت جهانی( به صفت پناه گاه عرب ها ) در مقابل غرب کشید. با حمله امریکا بر افغانستان و سقوط طالبان بار دیگر به طالبان مجال تنفس داده شد و با تکیه زدن حامد کرزی بر کرسی اداره موقت از پناه گاه نیرومندی در بطن نظام مورد حمایت امریکا برخوردارشدند. طوریکه در گزارش یک مرد و یک موترسایکل نوشته ( بتی دام –ژورنالیست هالندی) آمده حامد کرزی میخواست طالبان را در کندهار حفظ کند اما امواج تند احساسات ضد طالبانی در امریکا و شمال افغانستان مانع تحقق این مساله شد که با این حال با توجه به انتخاب امریکا در لیدرشپ افغانستان کار برای ابقا حاکمیت عنعنوی اولاده میرویس هوتکی و احمدشاه درانی همزمان با رقابت این دو قوم با هم و رقابت باغلجایی ها در درون نظام آغاز شد .
در حالیکه شرایط در شمال افغانستان برای استخراج آهن حاجیگک و تفحصات نفت و گاز، مهار دریا ها، تمدید خطوط آهن و … در سالهای اول تشکیل اداره موقت صد فیصد مساعد بود حامد کرزی هیچ پروژه بزرگی را در شمال افغانستان به دلیل محدود فکر کردن به ولایت خودش احداث نکرد و هیچ پروژه سراسری و بزرگ را در ایجاد راه آهن ، بنادر و استخراج معادن و زیر ساخت های اقتصادی روی دست نگرفت و دولت را طوری رهبری نمود که افغانستان در شرایط حضور جامعه جهانی و کمکهای میلیارد ها دالری به مارکیت اموال استهلاکی پاکستان و ایران مبدل گردیده و به بندر کراچی و ابسته ماند که اکنون سر نوشت مردم افغانستان را بنادر سپین بولدک و تورخم تعیین میکند.
فاز جدید:
با ناکامی انتخابات اخیر ریاست جمهوری و روی کار آمدن حکومت وحدت ملی و با افتادن سایه حامد کرزی در روز تولد براین حکومت برخلاف خواب هایی که حامد کرزی در خوردن میوه ی عیدی و سال نو پس از خروج قوای خارجی در افغانستان دیده بود از یک طرف دریا های کمک های جهان برای افغانستان در این دوره خشکید و از طرفی در راه حکومتداری این نظام هر روز یک مشکل جدید سبز میشود .
اشرف غنی که از نزدیکی روزهای اول خود به پاکستان و جواب سرد آن مایوس شده بود بر خلاف حامد کرزی یک باره سیاست افغانستان را 180 درجه به طرف هندوستان چرخاند و با احداث بندر چابهار و قطار چین و گشودن دروازه افغانستان بسوی ترکمنستان تلاش نمود افغانستان را از وابسته گی به پاکستان نجات دهد. اما با نفوذی که پاکستان در درون دستگاه دولت افغانستان نموده وبا نقش های سر گیچ کننده یی که حامد کرزی در مخالفت با امریکا و قرائت ها و تعریف هایی که در مصاحبه هایش در دفاع از طالبان مینماید وضعیت را برای اشرف غنی خیلی بحرانی ساخته است. دفاع واضح قوماندان پولیس کندهار از ملاعبیدالله و ملارزاق و ملاعمر از داخل نظام ، تسلیمی چند صد نفر از نیروهای مسلح در هلمند به طالبان و زبانه کشیدن آتش جنگ در ننگرهار، هلمند، فراه ، ارزگان ، فاریاب،بغلان، کندز و … کشور را در موقعیت دشواری قرار داده که پاکستان به صراحت اعلان میکند تا وقتی موضوع کشمیر حل نشده صلح در افغانستان تامین نخواهد شد.در چنین وضعیت حساس رییس جمهور غنی به عوض پوشیدن لباس شبه نظامی و رفتن به خطوط مقدم نبرد و مورال بخشیدن به سربازان و افسران به وزارت صحت عامه رفته از وضعیت شفاخانه ها کنترول میکند.
بحران آفرینی های قصدی حکومت وحدت ملی:
حکومت وحدت ملی بنابر عدم تجربه یا هر دلیل دیگر آگاهانه و یا ناآگاهانه اکنون در چندین جبهه و زمینه در سیاست داخلی مواجه بوده توازن سیاسی داخلی را در مقیاس سیاست سراسری کشور از دست داده است. در قضیه به خاک سپردن حبیب الله کلکانی با به رسمیت نشناختن نه ماه تاریخ افغانستان تاجک ها را متاثر ساخت، در قضیه تاپی و به خاک و خون غلتیدن جوانان در چهارراهی دهمزنگ هزاره ها را مایوس ساخت و با کم آمدن در جلوگیری از حمله بر زیارت سخی در کابل و خدشه دار شدن تجلیل از عاشورا قلب هزاره ها را جریحه دار ساخت. با محدود نمودن صلاحیت های معاون اول ریاست جمهوری وخلاصه کردن کمپیوتری رهبری جنگ اقشار متضرر از جنگ را مایوس ساخت و با عدم پرسش از عوامل سقوط سال قبل کندز و نادیده گرفتن لاتیالات والی کنونی کندز که از وجود 4 صد انتحاری در کندز حرف میزند و کشتن سربازان را حتی در صندوق های آهنی یک کار معمولی میداند بخش هایی از جامعه را در شمال از خود راند. با عدم پذیرش داکتر عبدالله طی 3 ماه برای ملاقات ،ریاست اجراییه را فلج ساخت که اگر از مجموع این حالات دفع وطرد نیرو ها از مرکز قدرت نتیجه بگیریم به نظر میرسد با نشر گزارشی که یکی از کارمندان بلند پایه پیشین امریکا که رییس جمهور غنی را مغرور و متکبر خوانده شاهین توازن ترازوی سیاست در افغانستان بر هم خورده که اگر در این حال زبان رییس جمهور غنی در بعد سیاست خارجی بر ضد غرب باز شود، چنانچه یکبار بر ضد سازمان ملل باز شد، دور باطلی از حکومت حامد کرزی و کشمکش های حتی افسار ناپذیر تر و مهار ناپذیر تر در افغانستان درحال شکل گرفتن است. در صورت تقابل اشرف غنی با غرب امریکا این بار با یک حامد کرزی بی حوصله به نام اشرف غنی مواجه خواهد شد که وضعیت را به مراتب با جهان پیچیده ساخته و ارتباط افغانستان را با جهان غرب در شرایطی که روسیه به طالبان نزدیک شده ، داعش در داخل کشور از شرق افغانستان سر بلند نموده ، پاکستان پروژه تاپی را رد مینماید و مستقیما از ارتباط هند با افغانستان ناراضی است واز دستگیری طالبان به حمایت ایران در بامیان سخن گفته میشود خیلی دشوار خواهد ساخت ، چون در حال حاضر یگانه نیروی که توان توازن بخشیدن حکومت وحدت ملی را در ابعاد مختلف با جهان دارد حضور قوای امریکا در افغانستان میباشد.شانه به شانه رفتن کرزی با غنی در این روز ها فرجام دوستی و شانه به شانه رفتن داود خان با ظاهر شاه، امین با تره کی و نجیب با کارمل را به یاد مردم کابل می آورد و نزدیکی اشرف غنی احمدزی با حامد کرزی آژیر یک بحران بزرگ قریب الوقوع اقوام سدوزی و پوپلزی و غلجایی وبه جان هم افتادن رقبای حزب اسلامی حکمتیار وشورای نطار و تندروان قرائت سلفی ووهابی پیرو خط عربستان سعودی و قرائت تشیع علوی ایران را در کشور به صدا آورده است.

نظرات