دو انتخاب جبری راه سیاسی برای مردم افغانستان

نوشته : داودسیاووش
درحالیکه اوضاع سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی افغانستان در بحرانی ترین وضعیت قرار داشته و افغانستان مانند دوره فرزندان تیمورشاه درانی وارد جنگ داخلی و انقطاب های غلجایی،درانی،سدوزیی، بارکزیی، نورزی، ستانکزی و…  شده وسایر اقوام در بهترین حالت به صفت پیزار بردار، داروغه چی، منشی و حشم و خدم و حاجب و دربان برادارن سدوزیی و محمدزی و غلجایی می توانند در ساختار از هم پاشیده دولت ایفا وظیفه و نقش نمایند در صحنه سیاسی دو چهره را حامیان بین المللی نظام مطرح نموده اند که یکی حامد کرزی در سیمای مخالف امریکا آنهم پس از چهارده سال حکمرانی به حمایت امریکا در افغانستان سر بلند نموده و دیگری اشرف غنی به صفت طرفدار امریکا که همه بازی های بعدی باید بر محور همین دو انتخاب جبری بچرخد و اصلا انتخاب سومی وجود ندارد وفقط در چنین وضعیت جای یک سعدحریری برای تأمین تعاملات  وتعادل فی مابین اقوام خالی میباشد. با تشکیل محافل زیر سقف این دو محور از یک طرف در صورت ناکامی غنی بحران ضد امریکایی در وجود یک کرکتر خودی چون کرزی  به آسانی  توسط امریکا مهار می شود و از طرفی مخالفین اصلی امریکا در افغانستان به آسانی به چنگ می آیند. تطمیع جوانان ازبیک و تاجک به خاطر زدن واز صحنه راندن هژمونی باز مانده از احمدشاه مسعود و برهان الدین ربانی در این قوم، به آغوش گرفتن رهبران جدا از جوانان هزاره ازمیان قوم هزاره و شیرین نمودن دهان شان پس از ایفای  هرنقش به نفع یکی از دو محور در صحنه سرکس سیاسی باعث گردیده که در غیاب دوستم  ترکستان زمین توسط داعش تسخیر شود و اکنون اردوگاه 300 نفری آموزشی داعش برای 300طفل جوزجانی در درزاب ساخته شود و هزاره جات به حدی دچار بحران گردد که از یک طرف به تندیس مزاری در بامیان توهین شود و از طرفی معاون مزاری به کسانی که مزاری را با شکنجه شهید کردند در کابل خواهان گشایش دفتر  شود و خط طالبان را جدا از خط داعش  بخواند.
در خط تاجکتباران در حالیکه بار اول این قوم از نام داکتر عبدالله  کندهاری به بام قدرت بالاکرده شدند، حالا پس از برداشتن زینه آنانیکه از نظر سیاسی اکسپایر شده اند در وضعیتی قرار دارند که به غیر از پایین انداختن خود از بام هیچ راه رهایی ندارند مگر اینکه یا به بلاک غنی شامل شوند و از مزه قیماق های قصر سفیدار مزمزه کنند و یا در دسته کرزی کورس اجماع ملی را بسرآیند. گردهمایی کندهار که به هدف احیای محوریت سیاسی برباد رفته اولاده میرویس هوتکی و احمدشاه ابدالی تدویر یافته بود با سبوتاژ غلجایی ها ناکام گردید . در این گردهمایی که قرار بود ایتلاف نجات به رهبری جنرال دوستم، عطا محمد نور و محقق با دعوت نور به کندهار به اتوریته حکومت وحدت ملی نقطه پایان بگذارد .پس از سبوتاژ گروه غلجایی ها  و مخالفت شورای امنیت با رفتن عطا محمد نور به کندهار نام نور درمحور گردهمایی قرار گرفت و سایه عطا محمد نور بر گردهمایی کندهار  چیره شد که باز هم از وزنه حکومت وحدت ملی کاست . آنچه از ممانعت نشست هواپیمای جنرال دوستم وپرواز هواپیمای عطا محمد نور توسط نیروهای جرمنی در میدان هوایی مولانا در مزارشریف استشمام میشود اینست که آلمان در کش وقوس های داخلی افغانستان بیطرف نیست.
از جانب دیگر پس از آنکه به قول رسانه ها اردوغان و دوستم ،حکمتیار را در انقره برای ملاقات نپذیرفتند خشت دیگری از دیوار حکومت وحدت ملی پایین افتاد .  با  این وضعیت بغرنج اگر تا دو ماه آینده جنرال دوستم به شمال کشور بر نگردد ولایات فاریاب، جوزجان و سرپل از کنترول جنبش خارج خواهد شد و از میان جوانان ازبیک که در کابل به چوکی ها دربار کرده اند هیجیک قادر نخواهند بود به ده و قریه اش در ترکستان زمین پاگذارد . از سوی دیگر اگر جمعیت اسلامی نتواند وحدت و یکپارچگی خود را مانند دوره احمدشاه مسعود باز یابد در مرحله بعدی کدر های آن سازمان پس از ایفای نقش های معین شان از پست های تشریفاتی کنونی دولت کنار گذاشته خواهند شد. سوال اصلی آنست که در میان دوستان و مخالفان امریکا آیا کرزی خواهد توانست نقش یک عنصر ضد امریکایی را در میان محافل و خیمه شب بازی های محافل ضد امریکایی  با موفقیت بازی کند یا نه ؟  از  نظر ناظرین سیاسی صف مخالفان امریکا در وجود کرزی همان قدر کذایی به نظر میرسد که رجز خوانی های باجوه و خواجه حافظ در برابر متیس . از نظر سیاسی با وجودکشته شدن عمر خطاب پاکستانی در افغانستان و اظهار آمادگی پرویز مشرف برای اتحاد با جماعت الدعوه و لشکر طیبه و رهایی حافظ سعید از زندان پاکستان ، رد پیشنهادات متیس از جانب خواجه حافظ وزیر خارجه پاکستان به دلیل اینکه که گویا از جمله 128 حمله انجام شده در پاکستان  125 آن از خاک افغانستان برنامه ریزی شده ،بیشتر به یک رول پلی سیاسی در صحنه قدرت افغانستان توسط کرزی در صحنه داخلی و باجوه و خواجه حافظ برای فریب حکومت هندوستان  در عرصه خارجی میماند. هرگاه مطابق پیشبینی های جنرال نیکلسن داعش جلال آباد را تسخیر نموده پایتخت خود را در آن شهر اعلان کند و اتحاد میان داعش و طالبان که فقط اختلافشان فعلا در حد رنگ بیرق ها مطرح است صورت گیرد، با جدا شدن خط محقق بر ضد تکفیری ها از غرب افغانستان و سیاست های کابلوفی روسیه در شمال افغانستان به نظر میرسد اوضاع کشور طوری انکشاف منفی خواهد کرد که پسلگد موج معکوس بازی های خام امریکا و پاکستان در افغانستان کشور را وارد یک جنگ خانمان سوز خواهد ساخت و این کارزار موجوده سیاست دو محوری نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه به جای آن یک جریان وحشتناک ضد امریکایی تبارز خواهد کرد. حملات انتحاری بر مساجد و تکیه خانه ها و انتقاد محقق بر تکفیری ها و تایید از جنگ فاطمیون افغانستان در سوریه خط جنگی جامعه هزاره را از دولت جدا میسازد و صداهای مخالف از پکتیا و جلال آباد بر ضد گردهمایی کندهار مشت قبایل پشتون را در معادلات قدرت باز می نماید . تکیه یک جانبه  جامعه جهانی بر طالبان در هر نوع معادله حل سیاسی و ناددیده گرفتن سایر اقوام با وجود خوش خدمتی و آستان بوسی نمایندگان شان در قدرت، همزمان با باز شدن پای امارات و قطر تحت نام مبارزه با ترور در افغانستان آنهم تحت قومانده جنرال راحیل شریف پاکستانی، فصل جدیدی از بحران را در کشور به وجود خواهد آورد.انکشاف منفی این وضعیت در حالی صورت می گیرد که ترامپ پایتخت اسراییل را در بیت المقدس به رسمیت می شناسد و همزمان اردوغان آنرا خط قرمز اسلام دانسته، جامعه الازهر مصر ، عربستان سعودی، ، محمود عباس  ، عریقات ،حماس،ایران و سایر کشور های اسلامی در خط مخالف این تصمیم قرار گرفته حتی فرانسه و انتونیوگوترش دبیرکل سازمان ملل … آن را تایید نمی کند. که با این حال به نظر میرسد امریکا در یک مقابله و رویارویی آشکار با کشور های اسلامی از یک طرف و با دهشت افگنان داعش که از عراق و شام  پس از سقوط پایگاه های شان به کشور های غربی برمیگردند از طرف دیگر مقابل خواهد شده  انتظار حوادث بیشمار ی مانند سوء قصد به جان ترازامی را باید داشته باشد وخلیج اختلاف ها در افغانستان عمق وپهنایی حاصل خواهد کرد که مهار آن در وجود آرایش ها وصف آرایی های کنونی ممکن نخواهد بود.
Advertisements

نظرات